سوباسا به یک سوپرستاره در میان بازیکنان فوتبال در برزیل تبدیل میشود. او اکنون برنامهریزی میکند تا در اروپا بازی کند. در یک بازی مهم که باید برنده شود، در حالی که هواداران او را تشویق میکنند، سوباسا به روزهایی که فوتبالش را آغاز کرده بود، نگاه میکند. اشتیاق او برای گل زدن و برنده شدن در بازی به اندازه دوران کودکیاش قوی است. او بازیها و لحظاتی را به یاد میآورد که تأثیر تعیینکنندهای بر زندگیاش داشتند. او دروازهبان واکابایاشی، مهاجم نابغه هیوگا، میساکی مهربان و مربی روبرتو را به یاد میآورد. او از ملاقات با آنها خوشحال بود، از بازی با آنها لذت برد و چیزهای زیادی از آنها آموخت. سوت به صدا درمیآید و بازی آغاز میشود. سوباسا به سمت توپ میدود!