جرمن اوسترهلد که نویسنده «اترناتا» است، برای درخواست شغل جدیدی به یکی از پربازدهترین ناشران آرژانتینی آن روزها میرود. کمیکهای این ناشر ساده و بیپرده هستند و یک ویژگی خاص دائمی دارند؛ پسران بد همیشه بومیها، کوباییها یا بیگانگان هستند. وقتی جرمن میرسد، انقلابی بین نویسندگان ناشران و رانندگان کمیک آغاز میشود زیرا آنها به خاطر ورود معلم جذب و حسادت میکنند. حکومت دیکتاتوری نظامی خیابانها و همه جا را تحت کنترل دارد و حتی در ساختمان ناشر، اوضاع و روابط شروع به تغییر میکند و جرمن باید پنهان شود تا بتواند افکارش را بیان کند.