وانگ شوان و شیائو کی برای قدرت توافق میکنند. آنها ابتدا ازدواج میکنند و سپس عاشق هم میشوند و دست در دست هم برای حفاظت از میهن خود تلاش میکنند. او زنی است که هیچ کم از مردان ندارد و او از آغازهای humble برخاسته است.
خانواده سلطنتی به شدت فاسد شده است. اشراف به زندگی لوکس خود ادامه میدهند و به مردم توجهی ندارند. پرنسس وانگ شوان و عشق دوران کودکیاش، شاهزاده سوم، به مهرههای پیشگویی تبدیل میشوند که میگوید: "برای به دست آوردن تو، باید جهان را به دست آورد." با کشیده شدن به مسائل دربار، وانگ شوان توسط پدرش به شیائو کی که از خانوادهای فقیر است، ازدواج میکند. در شب عروسیشان، شیائو کی مجبور به ترک پایتخت میشود. وانگ شوان شرمنده و ناامید میشود. شاهزاده هلان وانگ شوان را به منظور انتقام از شیائو کی ربوده و بحران پیشرو به برکت برای این زوج تبدیل میشود. وانگ شوان تحت تأثیر آرزوی شیائو کی برای آوردن صلح و رونق به کشور قرار میگیرد و آنها عاشق هم میشوند.