آنا، یک مدیر رسانههای اجتماعی پیشرو، به سیارگاو میرود تا از تعارض اخلاقی کمک به پدر فاسد دوستپسر سابقش برای به دست آوردن کرسی سنا فرار کند. در آنجا، او با گرگ، یک مرد محلی مهربان که از مادر بیمار خود مراقبت میکند، آشنا میشود. در حالی که یک romance جدید شکوفا میشود، آنا باید با عمیقترین باورهای خود روبرو شود وقتی که متوجه میشود گرگ یک مرد ترنس است—چالشهایی برای تصورات او از عشق، هویت و معنای واقعی عشق بدون قید و شرط.