فیلم هیچ راه فراری وجود ندارد
زمانی که یک رماننویس معروف، بوریس فون دیدریتز و همسرش، لیسا به اقامتگاه کنت گروکولسکی میروند، این زن جوان به خاطر زیبایی خیرهکننده، ظرافت طبیعی و جذابیتش برای مردان بلافاصله در میان زنان محلی متمایز میشود. کنت پیر گروکولسکی، گریگوری، پسر جوان و بیفایدهاش و دانیلا اوخلوپکوف، مشاور دربار و دوست خانواده گروکولسکی، همگی مجذوب او میشوند. لیسا از توجه لذت میبرد و به خاطر بیتوجهی شوهرش، با هر یک از خواستگارانش flirt کرده و امید کاذب به آنها میدهد. آنها به شدت به یکدیگر حسادت میکنند و رنجشان تنها زمانی افزایش مییابد که لیسا یک روز بدون هیچ نشانی ناپدید میشود.
پیشنمایش موجود نیست.