فیلم زمانی خارج از ذهن
جورج، که از خانهاش بیرون رانده شده و ناگهان در خیابانها تنها مانده، مردی بدون خانه است. او با شیاطین خود دست و پنجه نرم میکند و به شدت سعی دارد با دخترش که او را ترک کرده، ارتباط برقرار کند. او در سیستم سرگردان است و برای تغییر و جایی امن و آرام برای جمعآوری افکارش تلاش میکند. اما خیابانها بیرحم هستند و به زودی، جورج خود را در لبه پرتگاه مییابد، تنها و رها شده.