فیلم روبان
قهرمان و همسرش در روستایی در دل جنگل زندگی میکنند. از آنجا که آنها چندین سال پس از ازدواج فرزندی ندارند، روستا آنها را بدشانس میداند و از دعوت آنها به هر مناسبتی خودداری میکند. یک روز، قهرمان یک نوزاد یتیم پیدا میکند؛ او تصمیم میگیرد او را بزرگ کند و به خانه میآورد. در همین حال، یک ببر به روستا وارد میشود. از آنجا که ورود نوزاد با ورود ببر همزمان است، مردم عصبانی میشوند و زوج را به خاطر آوردن بدشانسی به روستا سرزنش میکنند. وضعیت عادی روستا تحت تأثیر قرار میگیرد. مأموران جنگل وارد روستا میشوند و محدودیتهایی برای روستاییان وضع میکنند تا ببر را بگیرند. برخی از روستاییانی که به زیارت خداوند آیّاپان قسم خوردهاند، منتظرند تا سفر خود به معبد را آغاز کنند. مأموران جنگل از آنها میخواهند که تا زمانی که ببر گرفته نشود، از روستا خارج نشوند. این باعث میشود که روستاییان نسبت به کودک یتیم حتی بیشتر عصبانی شوند. آیا مأموران در گرفتن ببر موفق شدند؟ آیا زائران به معبد رسیدند؟
پیشنمایش موجود نیست.