فیلم میتوز
کاوه یک مجسمهساز LGBT است. او در ایران زندگی میکند و به خاطر گرایش جنسیاش در انزوا به سر میبرد. او عاشقی به نام فرهاد دارد. رابطه آنها چندان خوب نیست. این کاوه است که از این رابطه ناراضی است و به خاطر سرکوب LGBTها در ایران در کارگاهش زندگی میکند. او در حال ساخت یک مجسمه است که ناگهان متوجه میشود این مجسمه با او صحبت میکند. کلمات مجسمه واضح نیستند و بیشتر شبیه به چت هستند. او رابطهاش را با فرهاد مانند روابط قبلیاش قطع میکند، زیرا چیزی بیشتر از رابطه جنسی نیاز دارد. او از تنهایی بیشتر لذت میبرد، اما حالا متوجه میشود که فرهاد تنها مجسمهای را که با هم ساختهاند، خراب کرده است. صدای نجواکننده مجسمه افزایش مییابد و هر لحظه وضعیت روانی کاوه بیشتر مختل میشود، به طوری که او روز و شب کار میکند تا آن مجسمه را بسازد. مجسمه به پایان میرسد گویی که مجسمه، عاشق گمشده کاوه است. با کامل شدن مجسمه، کاوه به یک مجسمه تبدیل میشود.
پیشنمایش موجود نیست.