ساشا برای یک شرکت گاز طبیعی کار می‌کند. وقتی همسرش دو ماه زودتر زایمان می‌کند، ساشا به دنبال پولی برای نجات نوزاد نارس است. با این حال، او از گرفتن رشوه امتناع می‌کند که این موضوع شغلش را تهدید می‌کند و باعث تنش با همکارانش می‌شود. همسرش دیگر او را درک نمی‌کند. در مواجهه با یک بحران، ساشا دستوری برای نصب یک بخاری در یک کلیسا دریافت می‌کند، جایی که باید یک تصویر مقدس را که بر روی دیوار کلیسا نقاشی شده است، تخریب کند. امیدوار به نجات تصویر مقدس، ساشا مجبور است سیستم را فاسد کند.