فیلم پادشاهی من
در قرن نوزدهم، ولیعهد دودمان چینگ دستور اعدام دستهجمعی کل خاندان منگ را صادر میکند. پیش از اعدام، رهبر این خاندان قسم میخورد که خانوادهاش انتقام این بیعدالتی را خواهد گرفت. در انتظار مرگ، پسربچه پنجسالهای به نام ارکویی با شجاعت آریایی میخواند. قدرت و پاکی صدایش، ستاره اپرا استاد یو و شاگرد هفتسالهاش گوان ییلونگ را تحت تأثیر قرار میدهد. استاد یو پسر را نجات میدهد و این دو یتیم برادر میشوند. سالها بعد، استاد یو لوح طلایی «قویترین جنگجو» را از ولیعهد میگیرد، اما در یک دوئل با رقیبش استاد یوه آن را از دست میدهد. پس از تبعید از صحنه، استاد یو وقتش را صرف آموزش دو برادر در روستا میکند. وقتی پسران به مردانی تبدیل میشوند، برای انتقام به شانگهای میروند. به محض رسیدن به شانگهای، به سرعت استاد یوه را شکست میدهند و نه تنها لوح را پس میگیرند بلکه گروه اپرای یوه را نیز تصاحب میکنند.