در شب کریسمس سرد و روشن سال 1998، در یک شهر کوچک و فراموش‌شده، یک راننده تاکسی تنها در شیفت شب به شدت منتظر دیدن ایستگاه فضایی بین‌المللی است. با گذشت ساعت‌ها، یک رژه از افراد عجیب و غریب برنامه‌های او را به هم می‌زند و داستان را به اوج هیجان‌انگیز خود می‌رساند. در این داستان شاعرانه، خنده‌دار و اغلبabsurd، غریبه‌های کامل اتحاد غیرمنتظره‌ای را کشف می‌کنند و درک جدیدی از جایگاه خود در میان ستاره‌ها پیدا می‌کنند.