فیلم هیچ کس مرا دوست ندارد
سارا یک زن مجرد ۲۹ ساله جذاب است. او به عنوان منشی در ستاد ارتش در پراگ کار میکند. با اینکه مردان جوان و قوی دائماً دور او هستند، هنوز شریک زندگی پیدا نکرده است، احتمالاً به خاطر مادر خودکامهاش. اما سارا از تنهایی لذت میبرد و با موقعیت خود به عنوان ناظر جدا شده بر زندگی دیگران کنار آمده است. او وقتی با مارتین، مردی باوقار و نرمچهره آشنا میشود، مجذوب میشود. به تدریج ارتباط آنها رشد میکند، اما وقتی سارا میخواهد رابطهشان را به سطح عمیقتری برساند، مارتین از این کار خودداری میکند. او یک راز عمیق را پنهان کرده است. سارا که نمیخواهد از unwillingness او دست بکشد، او را مجبور به افشای راز خود میکند و وقتی او در نهایت این کار را میکند، مشخص میشود که او بیناجنس است. عشق سارا همچنان قوی است، اما وقتی به طور ناخواسته راز مارتین را به خانوادهاش فاش میکند، متوجه میشود که شادیاش از این رابطه او را نسبت به واقعیت نحوه برخورد جامعه با "عجیبها" کور کرده است.