فیلم عدالت گرگها
1940. لنینگراد. در زندگی شاد و بیخیال میکی پولیاکوف، دانشآموز کلاس ششم: پدر کارگردان، مادر زیبا، آپارتمان بزرگ در مرکز شهر و دوستان زیاد. همه چیز در این زندگی قبل از جنگ خوب است تا اینکه یک روز او در دستان بزرگترها آسیب میبیند. پزشک آمبولانس که میکی را به بخش مراقبتهای ویژه میآورد، ضربه مغزی شدیدی را تشخیص میدهد. اما این آسیب وحشتناک به میکی یک هدیه مرموز میدهد - او اکنون میتواند هر یک از آزاردهندگانش را با ضربه بکشند. بنابراین زندگی کاملاً متفاوتی برای میکی آغاز میشود که واقعیت و عرفان به شدت در هم تنیده شدهاند.