فیلم وقتی مامان دور است... با خانواده
کارلو و جولیا با مشکلات جدیدی در مورد تقسیم وظایف خود در خانواده دست و پنجه نرم میکنند. از زمانی که جولیا دوباره کارش را شروع کرده، کارلو مسئولیت مراقبت از بچهها و کارهای خانه را بر عهده دارد. اما او کمکم احساس میکند که نقش «آقای مامان» برایش تنگ شده است. درست زمانی که تصمیم میگیرد دوباره به کار برگردد و شغفی پیدا کند، جولیا به او میگوید که برای ترفیع شغلی آماده است که او را به سوئد منتقل میکند. و این کافی نیست، او باید مصاحبه را در تاریخ ۲۴ دسامبر در استکهلم انجام دهد. همه چیز به نظر میرسد که تهدیدی برای وحدت خانواده است. آنها باید چه کار کنند؟ کارلو یک ایده «درخشان» به ذهنش میرسد... تا کاروان قدیمی را بازیابی کند و خانواده را به یک ماجراجویی بکشاند که آنها را به شمال میبرد تا کریسمس را با هم به عشق بگذرانند. حوادث غیرمنتظره در طول مسیر و یک برخورد خندهدار با یک بابا نوئل خودخوانده سفر را فراموشنشدنی خواهد کرد.