فدیا یاتسویچ به یک خانه تعطیلات می‌رود و همسرش لارا به یک سفر کاری به زارایسک می‌رود و کل تابستان را دور از هم خواهند بود. آپارتمان بزرگ آنها خالی می‌ماند. در همین حال، دوستی از لارا به نام آلسیا که لارا او را متقاعد کرده بود تا در آپارتمان آنها زندگی کند، به شهر از زارایسک برای المپیاد آماتور فرستاده می‌شود. فدیا با یک دوست قدیمی به نام ریگور شمت ملاقات می‌کند و به او اجازه می‌دهد در اتاقش زندگی کند، بدون اینکه بداند لارا همین کار را با دوستش کرده است. آلسیا و ریگور که زیر یک سقف زندگی می‌کنند، شروع به احساس محبت به یکدیگر می‌کنند...