کاپیتان لافیت خبر میگیرد که آلیکانته، یک جوان اسپانیایی، قرار است با دالورز، گل سن آگوستین، که از دوران کودکی او را ندیده، ازدواج کند. او به این ازدواج اعتراض میکند. لافیت آلیکانته را اسیر میکند، لباسهای او را میپوشد و با دالروی، دستیارش، که به عنوان خدمتکارش لباس پوشیده، و بلک هاوک، یک سرخپوست سمینول از گروهش، به سن آگوستین میرود و به عنوان خواستگار آلیکانته خود را معرفی میکند. دالورز به او به عنوان آلیکانته عاشق میشود. دالروی به شدت عاشق او میشود، اما رد میشود و لافیت را به پدرش، فرمانده، خیانت میکند. لافیت زندانی میشود و در حالی که دالروی پدرش و سربازان را برای تصرف اردوگاه خصوصیها هدایت میکند، بلک هاوک و دالورز لافیت را از سیاهچال نجات میدهند.