فیلم تنهاییها
رابرت در یک آژانس مسافرتی کار میکند و به ترتیب صحنههایی از زندگی روزمره خانوادههای "معمولی" چک به عنوان جاذبهای برای گردشگران ژاپنی کمک میکند. او همچنین به نوعی دلال ازدواج است و گاهی به دوستانش کمک میکند تا با هم آشنا شوند. او به جدایی دوستش هانکا از پیتر، گوینده یک ایستگاه رادیویی مستقل که سعی دارد "زندگی واقعی" را با ضبط لحظات از "واقعیت" و پخش آنها در هوا به تصویر بکشد، کمک میکند. وسنا از مقدونیه به پراگ آمده زیرا به نظر او این بهترین مکان برای فرود UFOهاست، اما دلیل واقعی او برای آمدن کمی متفاوت است... هانکا توسط آندریج دیوانه دنبال میشود، که تا آن زمان یک جراح مغز و اعصاب محترم و متاهل با دو فرزند بود. از طریق او، او با یعقوب آشنا میشود که برای سازنده بودن در این دنیای تاریک، مقدار زیادی ماریجوانا مصرف میکند. از طرف دیگر، این حافظه کوتاهمدت او را تخریب میکند - و او فراموش میکند که قبلاً یک دوستدختر دارد...
پیشنمایش موجود نیست.