فیلم عزیزم عمه و من
دو خواهر مهربان اما احمق در ویلای خود در یک شهر کوچک در جنوب بوهم زندگی میکنند. فانی هرگز ازدواج نکرده و آندلکا بیوه است. صبح، این دو خواهر به شهر میروند. آنها نیاز به خرید نفت، گذاشتن پول در بانک و دادن آلو به صندوقدار دارند. در همین حین، یک ماشین کوچک نارنجی شکا MB در مقابل خانهشان پارک میکند، با هرمینکا، خواهرزاده پیرزنها، و نامزدش میشال در آن. میشال فراموش کرده گل بیاورد و باید به شهر برود تا آنها را بیاورد. در بانک، فانی میخواهد پول واریز کند اما به محض اینکه صندوقدار در را باز میکند، یک دزد وارد میشود. او صندوقدار و فانی را بیهوش میکند و با پول فرار میکند. وقتی فانی به هوش میآید، میشال را میبیند و او را به دزدی متهم میکند.
پیشنمایش موجود نیست.