فیلم پاریچای
هنرمند گُوپال یک بار از دوست زمینشناسش پرسید: "به من بگو، شَنکار، چه نوع عروسی میخواهی؟" شَنکار با تواضع پاسخ داد: "دوست دارم او کمی بخواند، فقط کمی. و دوست دارم زیبا باشد. همین... شانس او را با دختری با زیبایی نادر آشنا کرد. اما یک مشکل وجود داشت: شیوانی (این نام او بود) از خانوادهای فقیر بود و قبلاً به مردی پیر و ثروتمند که دوستش نداشت، نامزد شده بود. با یادگیری این موضوع، شَنکار تصمیم گرفت عروسی را به هم بزند و با شیوانی ازدواج کند. او آنقدر عجله داشت که حتی وقت نکرد با عروسش صحبت کند. صحبت... حتی اگر میخواست، ممکن نبود: او فقط بعد از عروسی از بیماری وحشتناک همسرش مطلع شد...
پیشنمایش موجود نیست.