فیلم پدر لعنتی من
راجر، سردبیر یک مجله زنانه، در یک نمایشگاه مد با روبرته، معشوقه سابق دوستش ژان، ملاقات میکند. روبرته که اکنون با خواهرزادهاش ماریا در فلورانس زندگی میکند، از راجر میخواهد تا یک تبادل دانشجویی ترتیب دهد تا ماریا بتواند به پاریس بیاید و فرانسویاش را کامل کند. راجر به پسر ژان، فیلیپ، که دانشجوی هنرهای زیباست، نزدیک میشود و او موافقت میکند که به فلورانس برود. ماریا و فیلیپ در ایستگاه پیزه ملاقات میکنند. آنها قطارهای خود را از دست میدهند و با هم قدم میزنند. یک رابطه عاشقانه آغاز میشود و سپس هر یک به دیگری بازمیگردد. ژان ماریا را جذاب مییابد و مانند یک دون ژوان بیپشیمان تصمیم میگیرد او را به دست آورد، اما به لطف خدمتکار پیرش، توطئههایش به جایی نمیرسد و ماریا میتواند با فیلیپ ازدواج کند.
پیشنمایش موجود نیست.