در میانه انقلاب اسلامی ایران در سال 1979، کاپیتان کلالی که به خاطر کمونیست بودن در زندان بود، از زندان آزاد میشود. اما او به دنبال کیمرام، رهبر سابقشان است که به آنها خیانت کرده تا او را بکشد. کاپیتان به اصفهان میرود و موفق میشود او را بکشد و سپس بعد از آن همسر و فرزندانش را که مدتها از او دور بودند، ملاقات میکند.