راجر بلانچارد زندگی شلوغی دارد. از نظر خانوادگی، او متاهل است و دو فرزند دارد که یکی ده ساله و دیگری پانزده ساله است. از نظر شغلی، او در وزارت فرهنگ یک موقعیت مهم دارد. برای تقویت وضعیت اجتماعی‌اش، یک معشوقه دارد که شنبه‌هایش را زنده کند. اما هیچ چیز به درستی پیش نمی‌رود. همسرش ماریون او را خسته می‌کند، فرزندانش او را آزار می‌دهند، شغلش هیچ رضایت واقعی به او نمی‌دهد، معشوقه‌اش او را نادیده می‌گیرد و رئیسش، آقای گامبود، اعصابش را خرد می‌کند. اما وقتی با یک منشی جوان و زیبا آشنا می‌شود، زندگی و عاداتش به هم می‌ریزد: بلانچارد او را سرگرم می‌کند و به خواسته‌هایش می‌رسد. در انتقام، گامبود به همسر بلانچارد هشدار می‌دهد.