فیلم بادبانهای سرخ
دختر کوچکی به نام آسو با یک جادوگر ملاقات کرد و پیشگویی شده بود: "... روزی آفتابی و زیبا خواهد بود که یک کشتی زیبا با بادبانهای سرخ میآید و شاهزاده نجیب تو را از اینجا میبرد. او تو را به دنیای رویاهایت میبرد، جایی که دوست داشته خواهی شد و خوشحال." همسایهها به او شوخی میکردند، بچهها او را مسخره میکردند، اما او منتظر شاهزادهاش بود. او به معجزات ایمان داشت و منتظر ماند. قانون آرتور گری این بود: "اگر میتوانی معجزهای انجام دهی، انجامش بده!" و او برای دختر رمانتیک شگفتانگیز یک معجزه ساخت.
پیشنمایش موجود نیست.