در سال 1803، تنها چیزی که بین ناپلئون و برنامه تسلط جهانیاش قرار دارد، انگلستان و نیروی دریایی بریتانیا است. دریاسالاری که متوجه میشود ناپلئون یک ناوگان تهاجمی جمعآوری کرده، تصمیم میگیرد یکی از کشتیهای خود را برای نابودی آن به زیر پوشش مه بفرستد. کاپیتان ویلیام بلیک، که به اجبار از بازنشستگی خارج شده، با خشم و دیکتاتوری فرماندهی را بر عهده میگیرد. او فرماندهی خود را با خشم سادیستی اعمال میکند تا اینکه یک اپیدمی اسکوروی به خدمه حمله میکند و وقتی او از رفتن به ساحل برای تأمین نیازهای ضروری خودداری میکند، شورش و نافرمانی به وجود میآید... و سپس، ناو پرچمدار فرانسوی میرسد.