فیلم خیابانهای شهر
زمانی که مادرش میمیرد، وینی برادی که به صندلی چرخدار وابسته است، توسط فروشنده و همسایهاش "عمو" جو کارمین به خانهاش برده میشود. جو پدر رایان را متقاعد میکند که بهطور غیررسمی او را به فرزندی قبول کند. جو و وینی با تامی دوولین و مادربزرگش، خانم دوولین، و سگی که وینی نامش را موریل میگذارد، زندگی میکنند. جو فروشگاهش را میفروشد تا هزینه عمل ناموفقی روی پاهای وینی را بپردازد. این کار باعث ورشکستگی کارمین میشود و او به سختی از طریق فروش میوه و سبزیجات در خیابانها زندگی میکند. وینی به یتیمخانه فرستاده میشود و کارمین از ادامه رابطهاش با او discouraged میشود. کارمین به شدت از غم رنج میبرد و به آرامی شروع به مرگ میکند. وینی توسط پدر رایان به او آورده میشود و او قدرت ایستادن و راه رفتن به سمت تختش را پیدا میکند و آهنگ مورد علاقهاش، "سانتا ماریا" را میخواند. بعداً، پس از اینکه وینی توانایی کامل استفاده از پاهایش را به دست میآورد، جو با کامیون catering جدیدش، بچهها را به پیکنیک در طبیعت میبرد.
پیشنمایش موجود نیست.