کیسکه کوروئدا در یک تخت بیمارستان بیدار می‌شود و نمی‌تواند به یاد بیاورد که کیست. در حین فرار از بیمارستان، نگاهی به اخبار می‌اندازد و متوجه می‌شود که او نخست‌وزیر ژاپن است. نرخ تأیید او پایین‌ترین در تاریخ ژاپن مدرن بوده است. در یک سخنرانی اخیر، یک شهروند سنگی به سمت او پرتاب کرده و باعث شده که او حافظه‌اش را از دست بدهد. زیر دستان کیسکه او را به اقامتگاه رسمی نخست‌وزیر می‌برند، جایی که او سعی می‌کند تغییراتی در کشور ایجاد کند. تنها افرادی که از فقدان حافظه او مطلع هستند، سه منشی او هستند.